خاك پاك

خاک پاک

«خانه از پای بست ویران است

خواجه در بند نقش ایوان است»

و سلیمان ساده و هالو

چونکه هم بی سواد و نادان است

گر چه محتاج نان شب بوده

و به دنبال کفش و تنبان است

نکند مدح این و یا آن را

و نه وارد به کار چاخان است

با دغل باز بی پدر در گیر

دشمن سارقان و دزدان است

پول و مولی اگر به کف آرد

نه برای عراق و لبنان است

نکند خرج مردم تازی

پیرو عقل و علم و بُرهان است

سائلان وطن بُوَد واجب

آنکه درگیر درد و درمان است

مانده در زیر خرج دانشگاه

سفره اش بی غذا و بی نان است

هر کسی استوار و ایرانیست

عشق او خاک پاک ایران است